شریف شیرزاد | شهرآرانیوز؛ در این زمینه، برجستهترین و مهمترین کارْ تهیه و نصب صفحاتی است که احادیث و اشعار مربوط را نمایش میدهند؛ بنابراین، در این ایام، دو رشته هنریِ ادبیات و خوشنویسی رونق و نمای بیشتری دارند.
اگرچه امسال ــ خوشبختانه ــ این طور به نظر میرسد که رشتههای هنریِ دیگر بیش از پیش محل توجه بوده اند، همچنان سهم عمده از آنِ ادبیات و خوشنویسی است. در این باره، از بسیار چیزها میشود گفت و نوشت، از نحوه و کیفیت اجرای آثار گرفته تا جانمایی آن ها؛ با این همه، از آنجا که این صفحه ویژه فرهنگ و ادبیات است، اینجا فقط به وجه ادبی کار میپردازم.
مطابق آنچه خود سازمان فرهنگی و اجتماعی شهرداری اعلام کرده است، اقدامات این سازمان در این زمینه از این قرار است: برپایی ۴۰۰ استرابورد و ۴۰۰ بیلبورد، استقرار چندین قاب از مفاخر شهری و چندین المان عاشورایی، نصب ۱۳ اَبَرپرده ساختمانی و ۱۰۰ پرچم عرضی، آویختن ۵۰هزار متر ریسه و ۳۰۰۰ آویز ستونی، برافراشتن ۵۵۰۰ بیرق و ۱۵۰۰ پرچم اهتزاز، سامان دادن رینگ میدانهای شهر، همچنین حمایت از هیئات و مواکب.
واضح است که برای انجام دادن عمده این کارها محتوای ادبی لازم میآید که تدارک دیدن آن البته بسیار دشوار است. اگر قرار باشد این محتوا درست وحسابی و نو باشد ــ که لابد همین طور است ــ کار سختتر هم میشود. با این تفاصیل، کار تهیه چنین محتوایی از هر کسی ساخته نیست و بایست آن را به کسی سپرد که متخصص و آزموده باشد.
حالا ببینیم سازمان فرهنگی و اجتماعی شهرداری مشهد در این زمینه چه عملکردی داشته است. طبیعی است که این سازمان از برخی اشعار هر سال بهره بگیرد. ارزش ادبی و وجه نمادین بعضی سرودهها تا حدی است که تکرارشان ابدا موجب ملال نمیشود و کاملا موجه است. در این میان، مشهورترین نمونه ترکیب بند عالی محتشم کاشانی است که خود بخشی از میراث فرهنگی محرم است و هرگز نمیشود آن را نادیده گرفت.
«باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟ / باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟» اصلا کهنه یا تکراری نمیشود که بازنشرش ملال انگیز یا ناموجه باشد. این سروده را هر سال میشود و حتی بایست خواند و شنید. بماند که هنرمندان عرصههای مختلف همواره آن را دستمایه آفرینش آثار جدید میکنند و جلوه تازه میدهند.
سروده نو هم کم نداریم. با این همه، آنچه از اشعار میبینیم، گاه، مایه شگفتی و تأسف است و موجب میشود در صلاحیت مسئولان گزینش و اجرا و نمایش آنها جدا تردید کنیم. در انتخاب یا نقل برخی از این اشعار، گاه، خطاهایی صورت گرفته است که ــ اگرچه اندک ــ به هیچ وجه پذیرفتنی نیست.
این خطاها از ناحیه هر کس باشد، در نهایت، به گردن سازمان فرهنگی و اجتماعی شهرداری است. چند نمونه بخوانید تا ماجرا را خوب بفهمید: «من از تنت هرآنچه که شد جمع کرده ام/ای وای بر دلم چقدر کم شدی علی اکبرم»، «علقمه موج شد و عکس قمرش ریخت به هم»، «سر بر نیزه و خورشید در غم فرونشست/ غروب عاشورا داغ دلها را شکست»، «با ذره تربتی ز غبارهای چادرت/ از گوشه خرابه مرا کربلا بده»، «نسیمی جان فزا میآید/ بوی کرب وبلا میآید».
حیرت انگیز است! برخی از این اشعار در اصل بی اشکال اند، اما در نقل مسئلهدار شده اند. مثلا، بیت نخست ــ که از حسین رستمی و درباره حضرت علی اکبر (ع) است ــ در پایان «اکبرم» ندارد؛ ظاهرا، این را افزوده اند که مخاطب را شیرفهم کنند، ولو با به هم ریختن وزن.
در مصراع «علقمه ...»، سروده حسن لطفی، هم «و» به وضوح زائد و مخل وزن است. بیت (؟!) «سر بر نیزه ...» ــ که من اصلا نفهمیدم از کجا آمده ــ بسیار سست و به قول قدما «رکیک» است. بیت «با ذره ...» باز اشکال وزنی دارد. «نسیمی ...» هم اصلا موزون نیست. این دو نمونه آخری را البته مداحان میتوانند، حین خواندن، متناسب و آهنگین از کار دربیاورند، اما عامهای که در صورت کتبی میخوانند ناموزون خواهند یافت. شاید بد نباشد اولیای امور در کارهای خودشان تجدیدنظری بکنند و در این راه به آهستگی گام بردارند!